شعورسربازان معاویه
شعورسربازان معاویه
یکی ازمردم کوفه پس ازجنگ صفین باشترخودواردشهردمشق شد .
فردی ازاهالی دمشق دامن مردکوفی راگرفت و گفت:این شتری که برروی آن سواری ،ناقه( شترماده )من است که
درجنگ صفین از من گرفته اند .
وچون مردکوفی منکراین مطلب شد،نزاع بالارفت وقضاوت رانزد معاویه بردند .
ضمنامردشامی پنجاه نفرازاهالی شام راگواه گرفت وباخودبه دربار معاویه بردکه همگی شهادت می داندکه آن
اسلام دین جاودان شتر،ناقه مردشامی است .
پس از رسیدن به دربارمعاویه وگفتن ماجرا،ازآنجاکه مردشامی پنجاه شاهددرآستین داشت ،معاویه به نفع اورای
داده وشترراازمردکوفی گرفت وبه اوداد .
مرد کوفی باعصبانیت به معاویه گفت:خدادرباره تولطف کند!این شتر،ناقه نیست بلکه جمل شتر ران است .
معاویه گفت:حکمی که صادرشده است تغییرپذیر نیست .
سپس وقتی که مردشامی رفت ،باردیگرمردکوفی رااحضارکردوضمن پرداخت دوبرابرقیمت شتربه او،گفت:می
دانستم این شترمتعلق به تواست و آن شامی دروغ می گوید،اماوقتی که به کوفه بازگشتی به علی علیه السلام
بگوکه من باصدهزارنفرسربازی به سراغش خواهم رفت که حتی یکی ازآنهاهم تفاوت میان شترنروماده رانمی
داندوآنهاراازیکدیگرتشخیص نمی دهد .
آخرین نظرات