دفاع از مظلوم
دفاع از مظلوم
امیرالمؤمنین بربازارخرمافروشان می گذشت .
زنی می گریست .
سبب پرسید؟زن گفت:مرافرستاده اندتاخرما بخرم ،آن راخریده وبه خانه برده ام ،امانپسندیده اند .
ماجراراشنید،آنگاه روی به خرمافروش کرد وفرمودند:
ای بنده خدا!این زن خدمتکاراست واختیاری درمال ندارد،خرمارابگیروپول او راپس بده .
خرمافروش ازجای برخاست وتعرض کنان مشتی برسینه علی کوفت …
حاضران گفتنداین امیرالمؤمنین است .
رنگ ازچهره مردپرید .
خرماراگرفت و پول راپس دادوگفت:یاامیرالمؤمنین !ازمن راضی شدی ؟فرمود:آری ،هنگامی که حق مردم رامی
دهی چراازتوراضی نباشم ؟
چه جالب نشنیده بودم.
http://yousofzahra.kowsarblog.ir/منتظرحضورتون در وبلاگم هستم