چوپان خیانتکار
چوپان خیانتکار
یکی ازتجارپارچه فروش فرانسوی یکصدو بیست راس گوسفندخریداری کردوآن رابه چوپانی دادتابرایش نگهداری
وتکثیر نماید .
چون چندی گذشت تاجرمتوجه شدکه نه تنهاگوسفندان زیادنمی شوندبلکه همه ماهه تقلیل پیدامی کنند .
علت راجویاشد .
چوپان جواب داد .
من گناهی ندارم ، گوسفندان مریض می شوندومی میرند .
تاجرقانع نشدوشبی درآغل گوسفندان پنهان گردیدتابه جریان قضیه واقف شود .
نیمه های شب دیدکه چوپان داخل آغل شدوگوسفند پرواری راجداکردوسرش رابریدوآن رابه قصابی که همراه
آورده بود،فروخت .
تاجرازآغل خارج شدوشروع به کتک زدن چوپان کرد .
وی چوپان راتهدیدکردکه بزودی اوراتحت تعقیب قانونی قرارداده وعلاوه برآنکه کلیه خسارات راوصول می کندبه
جرم خیانت درامانت وکلاهبرداری نیزوی رابه زندان خواهدانداخت .
چوپان ازتهدیدتاجربه وحشت افتاد .
روزبعد،ازترس مجازات وزندان راه اریس رادرپیش گرفت وبه وکیل حقه باززبردستی به نام آوکاپاتلن مراجعه
وتقاضا کردراه علاجی بیندیشدوازوی دردادگاه دفاع نماید .
وکیل قبل ازهرچیزپرسید .
آیاپول کافی برای پرداخت حق الوکاله دارید؟چوپان جواب داد .
هرمبلغ که لازم باشدمی پردازم .
وکیل گفت:بسیارخوب !امااگربخواهی ازاین مخمصه نجات پیدا کنی بایدازهم اکنون سرت رامحکم ببندی وهمه
جاچنین وانمودکنی که براثرکتک زدن تاجروضربات وارده ،قوه ناطقه راازدست داده ای وزبانت بندآمده است .
ازاین به بعدوظیفه تواین است که درمقابل رئیس دادگاه وهرکسی که ازتو سؤال یابازجویی کندفقط صدای
گوسفنددربیاوری ودرجواب بگویی “بع “!چوپان دستوروکیل رابه گوش جان پذیرفت وقبل ازآنکه تاجراقدام به
شکایت نمایداز اوبه دادگاه شکایت کرد .
جلسه دادگاه پس ازانجام تشریفات مقدماتی درموعد مقررباحضورمدعی ومدعی علیه ووکیل شاکی تشکیل
گردید .
درجلسه دادگاه چون وکیل چوپان متوجه شدکه تاجرموردبحث همان کسی است که خودش مقداری پارچه ازوی
گرفته و قیمتش رانپرداخته است ،سرش راپایین انداخت ودستمالی به دست گرفته وتظاهربه دندان دردکرد،ولی
تاجر وی راشناخت وبه رئیس دادگاه گفت:این شخص که وکالت چوپان راقبول کرده خودش به من مقروض
است وبه جای دفاع از موکل خود،خوب است ابتدادین خودراادانماید .
رئیس دادگاه زنگ زدوگفت فعلاموضوع دین وطلب شمامطرح نیست .
هروقت شکایت کردیدبه موضوع رسیدگی خواهدشد .
وآنگاه چوپان رابرای ادای توضیحات به جلوی میزخویش احضارکرد .
چوپان درحالیکه سرش رابسته بود،عصا زنان پیش رفت وهرچه رئیس دادگاه سؤال می کرد .
فقط جواب می داد .
“بع “!وکل ازفرصت استفاده کردوگفت:آقای رئیس دادگاه ،ملاحظه می فرماییدکه موکل بیچاره من درمقابل
ضربات این تاجربیرحم وبی انصاف چنان مشاعرش راازدست داده که قادربه تکلم نیست وصدای گوسفند می
کند .
تاجراجازه دفاع خواست وجریان راهمچنان که بودبیان داشت وچوپان را به حقه بازی وکلاهبرداری متهم نمود .
اما تاجرازآنجایی که دلایل محکمه پسندی نداشت نتوانست اعضای دادگاه راتحت تاثیرقراردهدوازطرف دیگربع
بع کردن چوپان و زبردستی وکیل مدافع تماشاچیان جلسه وحتی اعضای دادگاه راتحت تاثیرقرار دادو بدین
جهت رای به حقانیت چوپان ومحکومیت تاجرصادرکردند .
چوپان باخیال راحت ازمحکمه خارج شدوراه منزل رادرپیش گرفت .
وکیل زبردست که مقصودراحاصل دیدبه دنبال چوپان روان گردیدوگفت:خوب دوست عزیز،دیدی چطورحاکم
شدی و تاجربا لب ولوچه آویزان ازمحکمه خارج شد؟چوپان درحالیکه به راه خودادامه می داد درجواب گفت:بع !
وکیل .
گفت جای بع بع کردن تمام شد .
فعلامانعی ندارد مثل آدم حرف بزنی .
چوپان مجددا سرش رابه طرف وکیل برگردانیدوگفت:بع ! وکیل گفت:اینجادیگرجلسه دادگاه نیست .
حالامی خواهیم راجع به حق الوکاله صحبت کنیم .
صدای گوسفندراکناربگذاروحرف بزن .
چوپان بازهم حرف وکیل رانشینده گرفته ،پوزخندی زدوگفت:بع ،بع !طاقت وکیل طاق شدوباکمال بی صبری
گفت:دیگرچرابع بع می کنی ؟دادگاه تمام شد،حکم محکمه راهم گرفتی ،بگوببینم چه مبلغ برای حق الوکاله ام
درنظرگرفته ای ؟چوپان بدون آنکه پاسخی دهدمرتبا بع بع می گفت وبه جانب منزل می رفت
وکیل چون دانست که کلاه سرش رفته وچوپان با توسل به این حربه وحیله دیناری حق الوکاله نخواهدپرداخت
،ازآنجایی که بنابر مثل معروف “خودکرده راتدبیرنیست “بیچاره شده بود،سخت به خشم آمدوگفت: باهمه بع
،بامن هم بع ؟خلاصه این عبارت ازآن تاریخ ضرب المثل گردید .
منتها درکشورایران تغییرشکل داده به صورت “باهمه بله ،بامن هم بله “درآمده است .
آخرین نظرات